محل تبلیغات شما



نگارش فیلمنامه نشانی اش را نمیدانم به پایان رسیده و به زودی توسط گروه اجرایی  تولید و تهیه می شود 

این فیلمنامه در ژانر اجتماعی با موضوع بیماران دو قطبی به نگارش در آمده و در اختیار کارگردان اثر قرار گرفته است .

 


کتاب از ایده تا نگارش راهنمای کاربردی برای نویسندگان و هنرجویان داستان نویسی،نمایشنامه نویسی و فیلمنامه نویسی است که برخلاف سایرکتاب های موجود  نگارش به موضوع ایده تا نگارش می پردازد یعنی پیش از آنکه داستان اتفاق بیفتد و همچنین به نکاتی اشاره دارد که می تواند برای هنر جو مفید واقع گردد زیرا با کالبد شناسی و کالبد شکافی چند اثر به ایده پیش از نگارش ،تم ،قالب وآنان می پردازد و تلاش می کند این مهم را با شاهد مثال درهر سه قالب داستان ،نمایشنامه و فیلمنامه به ساده ترین شکل بیان نماید .تاکنون کتابهای بسیاری از این دست بچاپ رسیده است اما این اثر تلاش می کند از تکرار مطالب پیش از این بپرهیزد و محتوایی جدید از زاویه تازه تری راارائه نماید 


نمایشنامه مضحکه تلخ عنوان نوشته جدیدی از من برای صحنه است که برگرفته از یکی ازبازی های نمایش ایرانی قدیم است .در این اثر تلاش شده است قالب نمایش ایرانی را با مضمون و قصه های ایران قدیم درآمیخته و برای صحنه نمایشی را به رشته تحریر درآورم .آنچه در این نمایشنامه مهم است درهم آمیزی و بکارگیری عوامل تاثیر گذار هنرنمایش ایرانی با خصیصه های صرفا ایزانیست 

بزودی اجرای این  نمایش رادریکی از سالن های شهر تهران شاهد خواهیم بود 


بس کنید این لودگی ها را آقای تنابنده

اگر به قصد گشایش سفره ای برای اهالی صدا و سیما آمده اید که همان چند سری اول سریالتان موجب دلگرمی عزیزان همراهتان شده است
فقط کافی بود چند دقیقه خود را در میان قومیت های دیگر می دیدید ترک ،کرد ،لر ، بلوچ و
شاید تا امروز به تاریخ سپرده می شدید

عجبا که مردم خونگرم و مهمان نواز خطه شمال چقدر بی تفاوت از کنار این بی احترامی های شما گذشته اند و شما رامجددا پذیرفتند
شما مجموعه ای از دیوانگان ،بیماران و آدم های خاص که از نگاه شما برای طنز /صد البته لودگی/ استعداد دارند را کنار هم جمع کرده اید و اغراق بیش از حدتان از مرز لهجه و بیان گذشته است تا آنجا که یک فرد عادی درمیان اهالی روستا یا کسانی که با داستان مجموعه درارتباط هستند دیده نمی شود
لطف کنین شخصیت ها داستانتان را مرور کنید
پنجعلی یک بیمار کم توان ذهنی و پیش ازاین همسرش نیز که بیمار و کم توان بوده است
رحمت دلال محبت و ورشکسته ای از صنف مشاغل
بهتاش و رحمان و رحیم جوانان جویای کار
ارسطو از صنف رانندگان و
فهیمه و همسر مرحومش از قشر کارمندان
خود حضرت عالی عقل کل مجموعه فامیلی که به نظر چند تخته بیشتر از بقیه کم داشته باشد
نگاهی هم به اطرافیان بیاندازید اعم از همسایگان ،مردم عادی شهر و مردمی که شاغل در سمت های اداری ویاشخصی و خصوصی هستند ،شورای شهر ،فامیل ها ،و. هیچ آدم عاقل و کاملی در سریال مشاهده نمی شود
آقای تنابنده حتی از نظر ظاهر و فیزیک هم شخصیت های داستان شما /تیپ هایی/ که ساخته اید ما به ازای بیرونی ندارند
مثلا چهره و وضعیت رحمان .رحیم .بهتاش .
در استان گلستان و مازندران چه مقدار جوان و مردم از این دست داریم
کجاهستند مردان و نی که از روستای این دو استان اعم از پزشک ،مهندس ،استاد دانشگاه ،همچنین مشاغل کلیدی که کشور را اداره می کنند
آقای تنابنده شاید هم جناب مقدم
صرف به اینکه این اشخاص موجب خنده می شوند و در تضاد با سایر افراد جامعه هستند و می توانند پناسیل طنز و کمدی را داشته باشند بسنده نموده اید و زیرکانه مورد اهانت فرار می دهید
بماند که منطق های داستانی تان گاهی چنان دم دستیست که باور پذیر نیست
به گمانم طی این 5 دوره متوالی پول خوبی دستگیر عوامل سازنده این سریال نمیدانم درجه / واو یا نون / شما شده است در حالیکه با هر قسمت از کارتان شان مردم منطقه را تهدید کرده اید
مردم عادی استان بواسطه صمیمیت شان شمارا پذیرا هستند اما آنان که درشرایط خاص قرار گرفته اند رنجیده خاطرند
کمی به آمار و ارقام در مورد مردم استان دقیق شوید چه از منظر سواد و چه مشاغل کلیدی که این روزها زبانزدعام وخاص اند

نقد سریالتان باشد برای زمانی که به خود آمده اید و اگر مایل بودید که نقدی از خلق اثر هنریتان داشته باشید .

کانال شعر و آثار
امیرسمامی حائری
@amirsamamih

telegram.me/amirsamamih
https://telegram.me/amirsamamih



تماشاخانه های فاقد نمایش ایرانی
با ظهور قابل توجه سالن های خصوصی در پایتخت و فعالیت گروه های تاتری اعم از دانشجویی ،آزاد و حرفه ای همچنان شاهد تاترغیر ایرانی و وارداتی از آنسوی مرزها هستیم . اگرچه این روزها حال همه تاتری ها و اهالی صحنه نسبت به سالهای گذشته بهتراست و سالن های بسیار پایتخت موجب گردیده که کمتر درصف انتظار شب های اجرا پشت درهای بسته بمانند و حتی موفق به دریافت مکانی برای اجرای عموم نشوند اما چند نکته این روزها بیشتر از پیش مشهود است و آن اینکه به گمان می رسد ایران فاقد گونه ای از نمایش ایرانیست که البته به ندرت شاهد اجرای نمایش های سنتی وانگشت شماری از سالن های شهر هستیم .
چند سوال پیوسته ذهن هر یک از اهالی تاتر را مشغول می نماید
1. آیا ایران فاقد گونه های خاص نمایش ایرانیست
2. آیا این گونه های خاص فراموش شده اند یا کارآمدی قابل ملاحظه ای برای بروز رسانی محتوا و تکنیک نمایشی را ندارد
3. آیا مسئولین دغدغه اجراهای نمایش ایرانی را دارند؟
4. آیا بامرور آثار مکتوب و بجامانده هنوز نمی توان گونه ای را به نمایش ابرانی نسبت داد و از تکنیک های اجرایی آن با محتوای امروزی بهرمند شد
و شاید صدها آیا دیگری که این روزها بدون جواب مانده است اگرچه همه ی دست اندرکاران هنر نمایش داعیه هنر ایرانی را دارند و حداقل اینکه با گارد مناسبی درمورد این گونه های متروک مانده بارها به زبان اقرار داشته اما در عمل حتی حاضر به حمایت مادی و معنوی نیستند
برخی نیز گمان می برند چون از زندگی روزمره مردان و ن ایرانی داستانی را برای صحنه داراماتیزه کرده اند مشغول فعالیت نمایش ایرانی هستند زیرا به زبان فارسی تکلم می کنند و آدم های نمایش شان ایرانی هستند
آنچه درحال حاضر مورد فراموشی اهل هنر شده است را می توان افسانه ها،روایات ،حکایات ،اسطوره ها و از منابع ارزشمند ادبی و کهن این مرز بوم دانست .
و آنچه که موجب پرسش دیگری در این گونه های نمایشی ست مواردیست که باید به آن توجه نمود :
چرا نمایش های ایرانی کمتر مورد اقبال عمومی قرار می گیرند
چرا نمایش های ایرانی فاقد مضامین ادبی دراماتیزه شده ایست که در ارتباط با مخاطب موفق نمی باشد
چرا محتوای نمایش های ایرانی بیشتر درقالب ها و گونه های تکنیکی نمایش غربی ارائه می گردد
چرا نمایش های روحوضی،تعزیه ،سیاه بازی،معرکه ،پهلوانی و مارگیری وطی یک قرن گذشته دچار تحول و رشد محتوایی و تکنیکی نشده اند
آیا منابع ادبی کهن فاقد این توانایی و ارزش است که هنرمند ایرانی پس از یکصد سال هنوز نتوانسته است به این منابع بعنوان دغدغه های محتوایی و تکنیکی بنگرد
شاید در ذهن تک تک هنرمندان این مرز و بوم ذهنیت مهجوری منابع و کهنگی بیشتر متواتر گردیده تا خلق یک اثر نمایشی با توجه به منابع ادبی و باستانی ایران
و دقیق شدن در منابع ادبی کهن یونان باستان بخوبی می توان دریافت آنچه امروزه موجب رشد تکنیکی تاتر غرب شده است شناخت اساطیر و خدایان کهن است درحالیکه ما بسیار تشابه شخصیت های کهن و موضوعی با یونان باستان را داریم .
حتی می توان تراژدی معاصر غرب را متاثر از ادبیات کهن غرب دانست
با بررسی و آمار در اجرای بعضی از متون مطرح غرب شاید بیشتر بتوان به این مهم دست یافت که مرغ همسایه غاز است وقتی یک اثر غربی در این کشور بیش از ده ترجمه دارد و طی یک دهه بیش از ده مورد اجرا توسط هنرمندان مختلف و نام آشنا .درحالیکه بسیاری از داستان های کهن بعنوان ادبیات بجامانده از بزرگان ادب پارسی هنوز نتوانسته است یک متریال قابل ملاحظه برای درام نویسان ودر نهایت هنرمندان صحنه در کشور باشد
ارجاع به متون باز مانده از حکیم طوس،نظامی گنجوی ،مولانا ،عطار ودیگران شاید تنها راهگشای ثبت گونه های رایج دیروز این سرزمین و تاتری ملی برای فردای هنرمندان مان باشد
به امید خلق آثار ارزشمند ایرانی و زنده نگاهداشتن آیین های بومی و پاسداشتی دوچندان از فرهنگ وطنی ودر نهایت گسترش و صدور آن به تمامی ملل دنیا
به امید آن روز


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها